۳ شهریور ۱۳۹۲

گرهارد ریشتر، هنرمندی که 'هیچ هدف خاصی ندارد'


کارهای ریشتر در گستره‌ای پهناور از بازنمایی رئالیستی تا رهایی کامل از "سوژه" جریان دارند. او در عرصه‌های گسترده و گوناگون کار کرده است، از سوژه‌های عکس‌گون تا انتزاع مطلق، از دستمایه‌های روزمره تا جلوه‌‌های قدسی، از چیدمان‌ها و بازسازی‌های "واقعی" تا موزاییک‌های "تزیینی" و پیکره‌های شیشه‌ای یا آینه‌ای...
این تنوع در کمتر هنرمندی دیده می‌شود، تا آنجا که گاه به نظر می‌رسد هنر ریشتر از استیل و "دستخط" که برای هر هنرمند اصیلی، ضرورت حیاتی دارد، فارغ است. اما این تنها ظاهر قضیه است: ریشتر از "هویت هنری" دور نیست.
نقاشی، سوژه نقاشی 

امای برهنه از پله ها پایین می آید (۱۹۶۶)
ریشتر، با این که کمتر از کار خود حرف می‌ِزند و به ندرت تن به مصاحبه می‌دهد، اما بارها از "معضل نقاشی" سخن گفته است. منتقدان هنوز "بینال ونیز" سال ۱۹۷۳ را به یاد دارند، که ریشتر در آن با دستکاری تابلوهای "کلاسیک" شرکت کرد، تا نشان دهد دوران نقاشی به سبک استادان بزرگی مانند تیسین، سپری شده است.
ریشتر در طول پنج دهه گذشته، همواره از نقش و جایگاه هنرمند در جوامع مدرن پرسیده است و خود چون پرسشگری بی‌تاب پیوسته در پاسخ‌های خود تردید کرده است. درک و دریافت خود از واقعیت را به چالش گرفته و در چندوچون بازنمایی یا پرداخت هنری دنیای خود تردید کرده است.
 
ریشتر حتی گهگاه از "مرگ نقاشی" سخن گفته، هرچند بلافاصله تأکید کرده است: "اما نمی‌توان نقاشی نکرد". این چالش همیشگی، در برخورد چندگانه، تردیدآمیز و نامطمئن او با "سوژه" مستتر است، و بهتر از هر جا در تیترگذاری معنادار برخی از کارهای او دیده می‌شود.
راهی که ریشتر برای خود یافته گردش آزاد از میان مکتب‌ها و جریان‌های هنری است. چیزی که او را به هنرمندان "پسامدرن" نزدیک می‌کند. این نزدیکی را می‌توان در گرایش او به "پیوندهای بینامتنی" نیز دید، آنجا که با سنت‌ها و مکتب‌های پیشین "دیالوگ" برقرار می‌کند.
"ریشتر حتی گهگاه از "مرگ نقاشی" سخن گفته، هرچند بلافاصله تأکید کرده است: "اما نمی‌توان نقاشی نکرد""
پس ریشتر را نمی‌توان به هیچ مکتب یا جریان هنری خاصی چسباند، هرچند بسیاری از نزدیکی کارهای او با "پاپ آرت" یا مینی‌مالیسم، سخن گفته‌اند. خود او در دوره آغازین کار خود (۱۹۶۶) به روشنی گفته بود که از "مشی هنری" خاصی پیروی نمی‌کند: «من هیچ هدف خاصی ندارم، سیستم و مسیر هنری نمی‌شناسم. هیچ برنامه، سبک و مقصدی ندارم... دوست دارم در پهنه‌ای نامحدود و بی‌کران کار کنم، زیرا از قطعیت، تداوم و تکرار گریزان هستم



این "پرسه‌زنی" ریشتر در میان و فراسوی مکتب‌ها و جریان‌های هنری نه تنها در مراحل گوناگون کارنامه او، بلکه گاه به صورت همزمان یا موازی نیز دیده می‌شود. مثلا در خلق آثاری با عینیت عکس‌های رئالیستی در کنار کارهایی انتزاعی، رنگ و فرم مطلق.
نکته مهم آن است که در این کارهای بسیار متفاوت، می‌توان همگونی یا اصالتی "حسی" را پی گرفت، که گفته‌اند با "شعر" پهلو می‌زند؛ برای نمونه میان تابلوی معروف "پایین آمدن زن برهنه" که ریشتر در سال ۱۹۶۶ بر پایه عکسی از همسر باردار خود نقاشی کرده، یا تابلوی شمع که ریشتر در سال ۱۹۸۲ آفریده می‌توان حسی یگانه دید و هر دو را در تناسب قرار داد با آثار انتزاعی او که در دهه‌های بعد خلق شده‌اند، مثلا تابلویی مانند "سن ژان" یا همان "یوحنای قدیس".
 

 
 
نقاشی پوینده
ریشتر نقاشی را با دستکاری یا ورز دادن عکاسی شروع کرد، و بازنمایی تصویری دنیای بیرون همواره وسوسه اصلی او باقی ماند. اما او در طول پنج دهه تلاش هنری، گرانیگاه آفرینش هنری را به عرصه فرم منتقل کرد، به گونه‌ای که در کارهای او حس بصری و تأثیر بیان (اکسپرسیون) همواره از ایده، پیام یا محتوای اثر پیشی گرفت.
پویش و حرکت درونی هر اثر نه در تقابل یا تلاقی عکاسی و نقاشی، بلکه در تضاد و فاصله میان نقش واقعی (فیگوراتیو) و نقش انتزاعی روی می‌دهد. شاید سخن او روشنگر باشد، آنجا که می‌گوید: «برای من بین یک منظره و یک نقش غیرتصویری هیچ تفاوتی وجود ندارد




تصویر عکاسی همواره از طریق دستکاری (روتوش) با شگردهای گوناگون، خطوط و لبه‌های آشنای خود را از دست می‌دهد، به ابهام و ناشناختگی می‌رسد و گاه به نقاشی‌های امپرسیونیستی شبیه می‌شود. از طرف دیگر در کارهای انتزاعی با تراکم چندباره ضربه‌ها یا تکه‌رنگ‌ها، انگار چیزی هست "واقعی" که زیر بار رنگ، از نظر پنهان مانده است.
ریشتر تنها با دید "فوتوگرافیک" نیست که هنر خود را به دنیای مدرن و "ماشینی" پیوند می‌زند؛ ذهنیت او و دید هنری او نیز با دنیای امروز "میزان" است.
گرهارد ریشتر
"من هیچ هدف خاصی ندارم، سیستم و مسیر هنری نمی‌شناسم. هیچ برنامه، سبک و مقصدی ندارم... دوست دارم در پهنه‌ای نامحدود و بی‌کران کار کنم، زیرا از قطعیت، تداوم و تکرار گریزان هستم"
ریشتر یکی از نخستین هنرمندان پس از جنگ آلمان است که آگاهانه نسبت به بسیاری از حوادث تاریخی و مضامین سیاسی دوران، از اردوگاه‌های رژیم نازی گرفته تا جنگ ویتنام واکنش نشان داده است.



درونمایه برخی از کارهای معروف او جلوه‌های دیروز و امروز تروریسم است. از دوره کارهای "خاکستری" که به دوران تیره و تار "پاییز در آلمان" پرداختند، و بعدها در تک‌نگاری‌های دیگر. یکی از تابلوهای معروف و مؤثر او تابلوی "گودرون" است، به نام یا در بزرگداشت زنی "مبارز و چپ‌گرا" که از اعضای برجسته گروه تروریستی "فراکسیون ارتش سرخ" بود و در سال ۱۹۷۷ درگذشت. این تابلو که در سال ۱۹۸۷ خلق شده، به تازگی در یک حراجی نیویورک به بهای حدود ۲۰ میلیون دلار به فروش رفت.
تابلوی "سپتامبر" (از سال ۲۰۰۵) واکنش هنرمند است به حمله تروریستی به برج‌های "مرکز تجارت جهانی" در نیویورک، یازدهم سپتامبر ۲۰۱۱.
ریشتر به این معنا نیز هنرمندی معاصر است که آثارش از چند دهه پیش به گالری‌ها، موزه‌ها، مجموعه‌ها و از همه مهمتر به خانه هنردوستان راه یافته‌اند.




علی امینی نجفی-وبسایت بی بی سی فارسی

هیچ نظری موجود نیست: